Sunday, September 25, 2005

نوشته هاي من 5

تنهائي
باز تنها شده ام
وچه ارزان تنم را به تنهائي مي فروشم
باز تنها شده ام
وچه ساده تنهائيم را با تنها بودن سر مي كنم
تن تنهائي من فرسوده ست
تن تنهائي من. با سلامي ساده مي شكند
هزار تكه ميشود وباز
هر تكه اش تنهاست